علي و صندليش
سلام عزيز دلم
مدتيه مامان و بابا درگير خونه و جمع و جور كردن وسايل خونه و صاحبخونه ها هستن و كمتر به وبت سر ميزنيم كه اگه خدا بخواد آخر ماه ديگه راحت ميشيم و ميريم تو خونه جديد ...
اين روزا بازم از قبل شيطون تر شدي و عاقل تر ...
خودتي و يه صندلي ( چهار پايه پلاستيكي ) كه همه جا تو خونه با خودت مي چرخونيش و قدتو بلند تر ميكنه و به هر چي كه دوست داري دستت برسه خودتو ميرسوني مثلا : لامپ رو روشن ميكني ...در يخچال رو باز ميكني و خرابكاري ميكني ماستو ميريزي و كلا يخچال رو بهم ميريزي....
البته كمي هم كمك مامان ميكني با اين صندليت و ديگه ماماني مجبور نيست هر 5 دقيقه اي يكبار از جاش بلند شه و به خواسته هاي گل پسرش جواب بده و به خودت ميگم و شما هم خوشحال با صندليت ميري ...
قربون اين فسقلي مامان بشم ...كه دوست داره زودتري بزرگ شه ...ايشالا گل پسرم زودي بزرگ شه و همراه مامان بابا باشه ...