علی هوشیارعلی هوشیار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

❤☆❤علی نفس بابا و مامان❤☆❤

لغت نامه جديد پسر گلم

1392/7/6 13:30
نویسنده : بابا احسان
947 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر گل پسر مامان

عزيز دلم اين روزا وقتي نگات ميكنم ماشالااا بزنم به تخته حس ميكنم خيلي بزرگتر شدي ...

انگار همين ديروز بود كه اومدي توجمعمون و منو بابا پسر دار شديم و يه خونواده سه نفري شديم ..

وقتي يادم مياد كه با چه زحمتي تونستم از سينه ام بهت  شير دادم و اصلا حاضر نبود م شير خشكي بشي و تموم سعيمو را ميكردم كه  بالاخره موفق هم شدم .

انگار همين ديروز بود كه با هر دندوني كه ميخواستي در بياري مامان و بابا چه زجري ميكشيدن و چه شبهاييرا بر بالينت صبح ميكردند.

چقدر سخت بود سپردنت به مهد كودك و دل كندن ازت و عادت كردنت به مهد كودك .

از هم سخت تر شب و روز هايي كه بيمار ميشدي و ماماني تك وتنها بدون بابايي تو نيمه هاي شب فقط تنها نيرو كمكيش توكل به خدا و اشك هايي كه آروم سرازير ميشد...

اينها را نميگويم كه خدا نكرده منتي باشد اينها را ميگوييم كه بداني مادر بودن چه حس قشنگي دارد و چقدر به بزرگ شدن و قد كشيدنت مي بالم.

 

عزيز دلم تقريبا تمامي كلمات و جملات را درست و واضح تلفظ ميكني ولي چند تا از كلمات را خيلي با مزه ميگويي كه به  شيريني سخنانت مي افزاييد.مثلا :

آنژانس : آژانس

تاكسيت : تاكسي

فتو پوكي : فتوكپي

گو ز و : وضو

واكسا : وايسا

عمو لا : اهورا

لادين : رادين

آلاد : آراد

ماكانويي : ماكاروني


آشپزگونه آشپزخونه

گیجر :  جیگر

یکی گیده : یکی دیگه

البته " ر " را در بيشتر كلمات " ل " ميگويي .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)