کاش میدونستم علتش چیه ؟!
علی عزیزم دو هفته ای که بابایی نبود و مامانی هم روزه بود خیلی بهونه گیریهات زیاد شده بود هر طوری که باهات کنار میومدم راضیت نمیکردم نمیدونم علتش چیه ؟!! خوابت که خیلی کم شده بود و هر کاری میکردم بعد از ظهر ها نمیخوابیدی اینقدر مامانو خسته میکردی که مامانی بیشتر وقتا زودتر از شما میخوابید ... و اصلا متوجه نمیشد شما بالاخره کی خوابیدین ؟! یا اصلا بعد از ظهر نمیخوابیدی و شب زود میخوابیدی و نصفه های شب بیدار میشدی و یکی دو ساعتی تو تاریکی شب گریه میکردی و به هیچ صراطی مستقیم نمی شدی و مامانی بیچاره هم نمیدونست تنهایی چیکار کنه ؟! از یه طرف دوست داشتم زودتری بخوابی که منم بخوابم آخه گلم خیلی خسته میشدم ...از یه طرف میترسیدم بخوابی چو...
نویسنده :
بابا احسان
18:09