علی هوشیارعلی هوشیار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

❤☆❤علی نفس بابا و مامان❤☆❤

وقتی خونه شلوغ میشه

1392/3/4 12:41
نویسنده : بابا احسان
469 بازدید
اشتراک گذاری

شاه پسر گلم چند روزیه که خاله سمانه و دو تا بچش یعنی فاطمه و امیر حسین اومدن خونمون و حسابی خونه شلوغ شده و شما پسر گلم همش مشغولی و خونه از سوت و کوری دراومده ....

خاله جون شنبه شب با دایی مصطفی اومدن خونمون و کلی خوشحالمون کردند ...


 به ادامه مطلب بروید

شاه پسر گلم چند روزیه که خاله سمانه و دو تا بچش یعنی فاطمه و امیر حسین اومدن خونمون و حسابی خونه شلوغ شده و شما پسر گلم همش مشغولی و خونه از سوت و کوری دراومده ....

خاله جون شنبه شب با دایی مصطفی اومدن خونمون و کلی خوشحالمون کردند ...

واماااااااا اندر احوالات این چند روز : شما عزیزم با بچه های خاله یا بازی میکنید یا هم دعوا دارید بیشتر سر اسباب بازی هات که روزای اول بیشتر شما سر جنگ داشتین و کافی بود اسباب بازی هاتو یکی از اونا بر میداشتند و می افتادی به جونشونو  و ازشون می گرفتیش و اگه داداش امیر حسین بود یه کمی گوش مالیش میدادی یا موهاشو میگرفتی  و جیغشو در میووردی ...بیچاره امیر حسین آخ و روزای بعد دیگه اونا هم یاد گرفتند و از خودشون دفاع می کردند و خونه پر از جیغ و داد میشد.

بعد از ظهر ها که معمولا نمی خوابیدین اگر هم می خوابیدین ساعات آخر روز که دیگه ما باید قید خوابو میزدیم چون دیگه اون موقع اصلا نمی خوابیدیم .

از غذا خوردنتون بگم که قربونتون برم شده بودین عین جارو برقی هر چیزی تو خونه بود ازش دریغ نمیکردین  و کم مونده بود منو خاله رو هم .....هاپولی کنید.

قربون اون اشتهات بشم گلکم عاشق غذا خوردنتم وقتی می خوردی باور کن مامان دوست داره از خوشحالی بال در بیاره و پرواز کنه ....میگن وقتی بچه دورش شلوغ باشه و یه بچه دیگه رو ببینه خوب میخوره قربونت برم گلم چقدر تنهایی......

یه شبم رفتیم پارک که خیلی خوش گذشت و کلی  هم خوشحال و خندون مدام با اسباب بازی های تو پارک بازی میکردین ومامانی ازتون عکس و فیلم می گرفت . آخر شبم همون جا در حالی که خیلی خسته بودین خوابیدن .

خاله جون تا وقتی بابایی بیاد خونه پیشمونه و حسابی ما رو از تنهایی درآورده و بهمون خوش گذشته ....خاله جون مرسی که اومدی پیشمون بازم بیایین .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)