علی هوشیارعلی هوشیار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

❤☆❤علی نفس بابا و مامان❤☆❤

دوریت خیلی سخته مامانی

1391/9/20 18:52
نویسنده : بابا احسان
680 بازدید
اشتراک گذاری


علی عزیزم الان دو روزه که به اصرار عمی هاجر با عمه جون رفتی نورآباد و پیش مامان جونی و مامانی طاقت دوریتو نداره و به زور تحمل میکنه ....

 

مامانی این چند روزه خیلی خسته بودم و شما هم که هزار ماشالا شیطون البته بازم راضی بودم و بهتر از دوریته گلم سختمه....و عمه هاجر که چند روزی بود پیشمون بود و آقا جون حاجی هم مهمونمون بودش وقتی میخواست بره اصرار کرد که دو سه روزی ببرتت پیش مامان جون تا من هم یه کمی استراحت کنم و به کارای عقب موندم برسم که خیلی کار داشتم و از همه مهمتر مامان جونو خوشحال کنیم ...

که مامانی طاقت نیوورد و روز اول اومد و بهت سر زد و بعدش از اون ور رفت شیراز پیش خاله زینب و نی نی نازش ...

مامانی طاقت شنیدن صدات تو تلفن رو هم ندارم و خونه بدونت خیلی سوت و کوره ولی شیطون مامان چطوری بدون مامان اون طوری خوش میگذرونی ؟؟!!!

مامان جون میگه حسابی سرحالی و میخوری و میخوابی کلی بازی میکنی و میخندی و به قول عمه هاجر سراغی از مامان و بابا هم نمیگیری ....

ای وروجک  مامانی زودی بیا که مامانی دلش برات خیلی تنگ شده ...

البته به دلایلی مامانی می خواست چند روزی نبرتت مهد کودک و چون کسی پیشت نبود فرستادت پیش مامان جون و خدا زودتری سه شنبه برسه و بیایی پیش مامان زهرا یه دونه مامان و بابا...

دلم برات تنگ شده گل پسرم ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)