اولين باري كه علي آقا به آرايشگاه ميرود...
عزيز مامان سلام
پسر گلم به قول خودت اين روزا مرد شدي و عاقل ...
موهاي پسرم كمي بلند شده البته ميخواستم بذارم بلند باشد چون رنگ طلايي موهاتو دوست داشتم ولي از جهت اينكه موهات نرم هستن مرتب بايد خيس ميشدن و شونه ميكردم منو بابايي تصميم گرفتيم ببريمت آرايشگاه ...
واين شد كه در تاريخ 92/5/19 يعني در سن 36 ماهگيت رفتي آرايشگاه اونم با بابايي براي اولين بار و چقدر ذوق مي كردي البته قبل از اين هم بابايي چندين بار با ماشين موهاتو كوتاه كرده بود و بيشتر كچل ميشدي كه قربون اون كله خوشكلت بشم كه كچلي هم بهت ميومد همه جوره عاشقتمه.......
بابايي ميگفت تو آرايشگاه تا نوبتت شد كلي سرحال بودي وبا خودت شعر ميخوندي و برعكس بچه هاي ديگه اصلا نميترسيدي وگريه نمي كردي و لحظه شماري مي كردي تا نوبتت بشه... كه آقاي آرايشگر هم كلي خوشش اومده بود كه گل پسرم آروم نشسته و موهاش كوتاه ميشه و ميگفت : پسر خودم 5 سالشه هنوز به زور موهاشو كوتاه ميكنم ...
اينم از تميزي ومرتبيته و به قول خودت با نظمي " اين روزا روزي چند بار از مامان مي پرسي مامان من بانظمم ؟؟ خوشت از اين كلمه اومده منم ميگم : آره عزيزم "
و آقاي آرايشگرم سنگ تموم گذاشت و موهاي گل پسرم رو آلماني كوتاه كرد و خوشكل و مرتب ...
و اين شد كه پدر و پسر با موهاي مرتب و اصلاح شده اومدن خونه ....
راستي چرا آقايون تا ميرن آرايشگاه در همون لحظه اول كه نگاشون ميكنيم متوجه ميشيم ؟؟البته خانما كه باهوشن ؟؟
اينم درست مثل ابرو برداشتن خانماست كه واضحه ولي متاسفانه بعضي از آقايون(منظورم شوهراشونه )اصلا متوجه نميشن ...