شیرین زبونی های گل پسرم

سلام  شاه پسرم ،  عزیز دلم ... مامانی ، این روزا بزنم به تخته خیلی شیرین زبون شدی و کلمات و یا جملات قشنگی میگی من عاشق حرف زدنتم مامانی و منتظر این روزای قشنگ و روزای بعدش هستم .

مثلا اون روز داشتیم باهم بازی میکردیم که برای اولین بار با شیرینی خاصی گفتی البته با خنده : مامانی تــــــــسیدم (ترسیدم ) قربونت برم بغلت  کردم و سیر بوسیدمت . 

یا اون روز تو تلویزیون که داشت فیلم نشون می داد گفت :  "ای بابا " و بعدش توهم تکرار کردی و از اون روز به بعد بیشتر وقتا میگی " ای بابا " شاید هم نه مطمئنا چون بابا داره دوست داری زیاد بگی آخه مامانی ، زیاد بابایی هستی "بیچاره مامانی "....

عزیزم الان دیگه بیشتر کلمات رو میگی و در حد جمله کوتاه منظورتو میفهمونی هر چند که بیشتر اوقات هم یه چیزایی میگی که فقط مامان و بابا متوجه میشن و بعضی وقتا هم اصلا متوجه نمیشیم و به قول آقا جون حاجی به زبون " برره " صحبت میکنی ...

مامانی که عاشق اینطور حرف زدناته ایشالا زودتری بزرگ شی و برای مامانی صحبتای شیرین کنی و مامانی رو مخصوصا تو چهارده روزی که بابایی نیست سرگرم شیرین زبونیات کنی ...ایشالاااااا پسر بابایی  و به قول خودت عزیز بابا احسانی....