علی هوشیارعلی هوشیار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

❤☆❤علی نفس بابا و مامان❤☆❤

سفر مشهد

1390/8/5 12:24
نویسنده : بابا احسان
448 بازدید
اشتراک گذاری

سلام امروز سه شنبه پنجمین روز و آخرین روزیه که به اتفاق علی و مامان و آغاجون و مامان جون علی (پدری)اومدیم مشهد تا الان که خدا رو شکر خیلی در جوار امام رضا(ع) خوش گذشته ایشالا روزی همه نی نی ها و خونواده هاشون باشه. ما روز جمعه 29 مهرماه ساعت 10:30 پرواز داشتیم و در طول پرواز هم علی کمی خواب بود بعد که بیدار شد تو کریدور هواپیما دائم در حرکت بود میرفت پیش آقاجون و برمیگشت تا اینکه ساعت 12رسیدیم مشهد و رفتیم هتل انتقال خون مستقر شدیم کمی استراحت کردیم و دایی اکبر زنگ زد و میگفت که مرضیه و مهدی امروز اومدن مشهد منم بهشون زنگ زدم اونا هتل جواد بودن قرار گذاشتیم که بعد از زیارت شب بیان پیش ما موقع اذان به اتفاق خونواده رفتیم نماز جماعت صحن رضوی بارون هم شروع به باریدن کرد بعد رفتیم داخل حرم مراسم بود علی هم که خیلی گریه میکرد و بعد از خوندن زیارت و دعا اومدیم هتل و شب خاله مرضیه اینا اومدن با حالی آدرس دقیق بهشون دادم به سختی پیدا کردن( حالا به این گیر داده بوده که من به جای هتل آکواریوم گفته بودم مغازه آکواریوم اونا هم برداشتشون سوپر مارکت آکواریوم بود)اومدن هتل با یکی از همکاراش به اسم علی و خدیجه خانوم همسرش که اصالتا گناوه ای بودن و آخرین باری که خاله مرضیه اینا اومدن یاسوج خدیجه اینا هم اومده بودن و از اونجا باهاشون آشنا شدیم خلاصه شب پیش هم بودیم و کلی خندیدیم و برنامه فردا رو خانوما گذاشتن که برن موجهای آبی فرداش هم ما بریم مامان زهرا که زیاد مشتاق نبود بره با اصرار بابا احسان راضی شد خاله مرضیه بعد از ظهر اومد دنبالش رفتن و من مهدی و علی هم رفتیم بازار موقع برگشتن رفتیم هتل جواد پیش خاله مرضیه اینا شام هم اونجا بودیم تا ساعت دوازده انگار اون مامان زهرایی نبود که میگفت نمیرم اینقدر سر حال بودن و از موجهای آبی تعریف میکردن که بابایی و دایی مهدی رو دیوانه کردن اونا هم شاکی میشدن که بهشون گوش نمیدیم فرداش هم آقایون رفتن خیلی دوس داشتم علی جونو ببرم ولی میگفتن چون مامی داره نمیشه ساعت نه رفتیم تا ساعت سه خانوما راست میگفتن خیلی خوش گذشت شب رفتیم زیارت علی رو هم بردیم زیارت کرد و ضریح امام رضا(ع)رو بوسید خادما هم بهش شیرینی دادن و از امام رضا(ع) هم برا علی و همه نی نی های مهربون آرزوی سلامتی کردیم عکسای علی رو هم در اسرع وقت میزارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)