کربلایی علی از زیارت برگشت
سلام روز جمعه ساعت 3 بامداد رسیدیم خونه خدا رو شکر گل پسر مامان تو این سفر خیلی خوب بود اصلا مریض نشد تازه سرما خوردگیشم بهتر شده بود آخه برخلاف تصورمون هوا اونجا خیلی خوب بود اینا رو همشو مدیون امام حسین و آقا ابوالفضلم..
سلام روز جمعه ساعت 3 بامداد رسیدیم خونه خدا رو شکر گل پسر مامان تو این سفر خیلی خوب بود اصلا مریض نشد تازه سرما خوردگیشم بهتر شده بود آخه برخلاف تصورمون هوا اونجا خیلی خوب بود اینا رو همشو مدیون امام حسین و آقا ابوالفضلم...
عسل مامان تو این سفر معنوی شیرین کاری هایی میکردی اول اینکه زائر کوچولو ، سر کاروان بودی یعنی شماره یک مال شما بود ،تو این سفر عزیز مامان جایزه بزرگ کوچولو ترین زائر رو هم گرفتی .
وقت نماز علی آقا یا یه جا مینشست ونگاه جمعت میکرد البته مامان یه آدامس موزی یا شیر که خیلی دوست داری تو دستت میذاشت تا مشغول باشی یا هم تو خواب ناز بودی ،قربونش برم برا کاروانمون شیرین کاری در می آوردی و میخندید ی و دستای کوچولوتو به لب میزدی و بوس هوایی میکردی اونا هم ذوق میکردن ،هم کاروانیها هم سهمیه شیرشونو روزانه میدادن به شما پسر ناز مامان
علاقه عجیبی به عمه جون (عمه آقا جون )پیدا کرده بودی و همش براش می خندیدی اونم کلی باهات بازی میکرد.
موقع دعا دستای کوچولوتو بالا می آوردی و دعا میکردی و موقع صلوات فرستادن هم یه چیزایی زمزمه می کردی که من فقط محمد شو می شنیدم .
آفرین به پسر گلم و ممنوم از امامایی که بهشون متوسل شدم.
راستی مامانی و علی آقا برا همه اونایی که التماس دعا داشتن خصوصا دوستان وبلاگی ونی نی هاشون که دلمون برا همشون تنگ شده بود دعا کردن و ایشالا نصیبشون بشه برن وببینن که چه با صفاست .
خاطرات سفر و عکسا رو هم تو چند روز آینده میزنیم ایشالا....