علی هوشیارعلی هوشیار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

❤☆❤علی نفس بابا و مامان❤☆❤

تعطیلات نوروز 1391

1391/1/16 11:03
نویسنده : بابا احسان
584 بازدید
اشتراک گذاری

علی نازنینم شاه پسر گلم سلام سال 1390 را در حالی به پایان رسوندیم که خوشبختانه یه آف خیلی با حال به بابایی خورد و بابایی که قرار بود از شب 29 تا 15 فروردین سر کار باشه موند پیشمون و خدا خیلی دوستمون داشت و بابایی لحظه تحویل سال پیشمون بود و اینم تقریبا شبیه یه معجزه بود چون اصلا امکان نداشت اون موقع به بابایی مرخصی بدن ممنونیم خدای بزرگ ...........

 

 

علی نازنینم شاه پسر گلم سلام سال 1390 را در حالی به پایان رسوندیم که خوشبختانه یه آف خیلی با حال به بابایی خورد و بابایی که قرار بود از شب 29 تا 15 فروردین سر کار باشه موند پیشمون و خدا خیلی دوستمون داشت و بابایی لحظه تحویل سال پیشمون بود و اینم تقریبا شبیه یه معجزه بود چون اصلا امکان نداشت اون موقع به بابایی مرخصی بدن ممنونیم خدای بزرگ 

 animated gifs of dividing lines- hearts

پسر عزیزم لحظه تحویل سال خونه آقا جون (بابایی ) در کنار مامان و بابا وآقا جون و مامان جون و عمه فاطمه روی سفره همت سین نشسته بودی و باهم دعای یا مقلب القلوب رو زمزمه کردیم و احسن الحال را از خداوند بزرگ خواستار بودیم همیشه لحظه تحویل سال رو خیلی دوست دارم و از دید و بازدید های بعدش خیلی لذت میبرم و هیچ وقت اون سالی که اولین سال بعد از ازدواجمون بود و اولین سال تحویلی بود که در کنار بابایی بودم و هنوز شما عزیز دلم نبودی رو فراموش نمیکنم سال 1388 تو حرم امام رضا لحظه تحویل سال به اتفاق عمه کبری و شوهرش و بچه هاش علیرضا وبهار اونجا بودیم خیلی حال عجیبی بود ایشالا بازم قسمتمون بشه به اتفاق گل پسرم بریم .

animated gifs of dividing lines- heartsتو چند روز اول به اقوام سر میزدیم و شما پسر نازم که خدا رو شکر حالت بهتر شده بود  و از اینکه دور و برت شلوغ بود لذت می بردی و کلی بازی می کردی و البته بزنم به تخته کلی هم شیطون شده بود و ضمنا دست بزنم پیدا کرده بودی قربونت برم خونه فامیل که می رفتم بشقابا و آجیل و شیرینی ها رو بهم می ریختی و اگه هم کوچولویی داشت کمی گوشمالیش میدادی و خلاصه باید خیلی مواظبت بودیم ....

 animated gifs of dividing lines- hearts

مامانی سه روز شیفت بود و فقط خوشبختانه یه روزش رفت سر کار و دو روز دیگشو عمو بابک زحمتشو کشید و اونم گفت عیدی ما به علی آقا ...خلاصه سالی که نکوست از بهارش پیداست ....

animated gifs of dividing lines- hearts

کلی عیدی گرفتی آقا جون ،مامان جون ،خاله ها و دایی ها ....

animated gifs of dividing lines- hearts

روز 6 فروردینم تولد مامانی بود یه کادو خوشکلم بابایی گرفت برا مامانی قرار بود جشن بگیریم که نشد فقط بابایی یه جشن کوچولو برا مامانی گرفت دستش گلش درد نکنه ....

animated gifs of dividing lines- heartsبابایی همچنان منتظر بود که اداره بهش زنگ بزنن و بره سر کار هر وقت زنگ تلفنش صدا میداد از استرس می مردیم و خدا خیلی دوستمون داشت و بابایی تا روز 10 فروردین پیشمون موند و شب 11 رفت سرکار و من موندم و شما که رفتیم خونه آقا جون حاجی ....animated gifs of dividing lines- hearts

روز 12 فروردین خونه عزیز جون طبق سنت هر ساله به اتفاق دختر و پسر های و نوه های عزیز جون مهمون بودیم که خوش گذشت و جای بابایی حسابی خالی بود به قول خاله مرضیه جاش سبز بود ....animated gifs of dividing lines- hearts

عصر 12 هم رفتیم بیرون تو طبیعت شب تا دیر وقت بیرون بودیم و مامانی چون هوا خیلی سرد بود به خاطر شما عزیز دلم بیرون نموند و بقیه اونجا خوابیدن .

شب که اومدیم خونه هر چی دنبال موبایلم گشتم پیداش نکردم تو ماشین تو کیفم ... هیچ جا نبود ناراحت شدم آخه عید پارسال بابایی تو روز تولدم بهم هدیه داده بودش کلی غصه خوردم آخه عزیز دلم عکسای خوشکل نوروزیتم بیشترش توش بود و همشون رفتن ولی چه فایده دیگه گمش کرده بودم....

سیزده بدر بازم جای بابایی سبز بود بر طبق عادت چند ساله مامانی به همه شیرینی داد و همه برامون آرزوی خوشبختی کردند آخه این روز عزیز سالروز ازدواج منو بابایی بود  و بازم بابایی نبود و جاش سبز بود ...

به امید سالی پر از صحت و سلامتی و  و از همه مهمتر سال ظهور آقا امام زمان و شفای همه بیماران 

آمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــن یا رب العالمیـــــــــــــــــــــــن 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامانی درسا
17 فروردین 91 2:10
زهرا حان خوشحالم که خوبید و بهتون خوش گذشته و جقدر روزای خوب عید تولد و سالروز ازدواجو . همگی مبارکتون باشه . علی خاله رو ببوس


سلام مرسی گلم
درساگلی رو ببوسید.
نگین مامان رادین
17 فروردین 91 2:32
……..*..lovel…*
…..*..lovelovelo…*
…*..lovelovelove….*
..*.lovelovelovelove…*……………*….*….*
.*..lovelovelovelovelo…*………*..lovel….*
*..lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.*
*.. lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.*
.*..lovelovelovelovelove…*..*…lovelovelo…*
..*…lovelovelovelovelove..*…lovelovelo…*
…*….lovelovelolovelovelovelovelovelo…*
…..*….lovelovelovelovelovelovelov…*
……..*….lovelovelovelovelovelo…*
………..*….lovelovelovelove…*
……………*…lovelovelo….*
………………*..lovelo…*
…………………*…..*



خاله راضیه
17 فروردین 91 21:28
سلام
چیزی به ذهنم نمیرسه که بگم جز آرزوی داشتن یه سالی خوب و پربرکت برای علی کوچولو و مامان و باباش


سلام ممنونم خاله راضیه جونم همینطور برای شما خاله جونم
بوس
مامان یاس
17 فروردین 91 23:42
سلام عیدتون مبارک خیلی خاطرات را خلاصه وقشنگ نوشتید واقعا حس خوبی به من دست میدهد ان شاء الله به زودی گوشتون پیدا بشه راستی تولدت هم مبارک و سالگرد ازدواجتون هم تبریک میگم وایییی همه اتفاقای خوب توی عید افتاده انشاء الله زود زود برین مشهد الرضا
التماس دعا گلم


سلام مرسی عزیزم
خوشحال شدم
دخترم عشق من
19 فروردین 91 7:52
سلام خوشحالم علی کوچولو خوب شده و تعطیلات بهتون خوش گذشته . امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشید


سلام مرسی خاله مهربونم همینطور شما
مامان ریحان عسلی
21 فروردین 91 18:43
سلام عیدتون مبارک خوش گذشت بهتون ؟


سلام عزیزم آره خوش گذشت امیدوارم به شما هم خوش گذشته باشه.