علی هوشیارعلی هوشیار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

❤☆❤علی نفس بابا و مامان❤☆❤

علی وتنهایی

1390/12/11 15:36
نویسنده : بابا احسان
535 بازدید
اشتراک گذاری

سلام علی عزیزم الان 11 روزه که بابایی پیشمون نیست ورفته سرکار هر چند که مامانی داره سعی میکنه خودشو عادت بده به این شرایط ولی سخته...

و شما پسر گلم نمیتونی عادت کنی بیشتر ساعات روز بهانه بابایی رو میگیری آخه گلم سری قبل بابایی مرخصی گرفته بود و 42 روز پیشمون بود چه روزای خوبی بود باهم رفتیم سفر که خیلی بهمون خوش گذشت.

 

 


سلام علی عزیزم الان 11 روزه که بابایی پیشمون نیست ورفته سرکار هر چند که مامانی داره سعی میکنه خودشو عادت بده به این شرایط ولی سخته...

و شما پسر گلم نمیتونی عادت کنی بیشتر ساعات روز بهانه بابایی رو میگیری آخه گلم سری قبل بابایی مرخصی گرفته بود و 42 روز پیشمون بود چه روزای خوبی بود باهم رفتیم سفر که خیلی بهمون خوش گذشت.

الانم هر وقت بهونه گیری هات شروع میشه زنگ میزنم بابایی و شما هم کلی ذوق میکنی و شروع میکنی به صحبت کردن با بابایی اونم با زبون خاص خودت و بابایی هم با جون دل گوش میده و اونم باهات صحبت میکنه و تو هم قهقهه های خندتو راه میندازی و بابایی هم که دلش برات لک زده قربون صدقت میره.


عزیز دلم این چند روزی که بابایی نیست دیگه عادت کردیم که کسی خونمون نیاد و تنها باشیم کاش حداقل یه کسی که بهمون نزدیک بود مثل عمه ای ،خاله ای ،دایی ... خونشون اینجا بود میرفتیم خونشونو اونا میومدن ولی حیف....

صبح ها میذارمت مهد کودک ومیری پیش دوستات بازی میکنی و مامانم میره اداره که این روزا خیلی سرش شلوغه و خسته  میشه ظهرم تابیام دنبالت یه کمی دیر شده و عسل مامان خسته میشه وکمی هم گریه راه میندازی و مربیتو اذیت میکنی ...

 

به محضی میرسیم خونه میخوابی و نزدیکای اذان مغرب بیدار میشی و مامانی همه وقتشو برات میذاره که جوجه پنبه ای مامان بیشتر بهش خوش بگذره باهات بازی میکنم : توپ بازی ،لی لی حوضک ، ماشین سواری ،و جدیدا هم تفنگ بازی و شما گل پسر مامان کلی خوشحالی و می خندی و دور خودت می چرخی و سرت گیج میره و میوفتی زمین و مامانی میترسه و مواظبته که نکنه سرت بخوره جایی و شما هم میزنی زیر خنده وبازم بلند میشی و می چرخی ...

 

قربونت بشم میدونم تنهایی و حوصلت سر میره ولی بازم خودتو سرگرم میکنی و با مامانی بازی میکنی و مامانی رو هم از بی حوصلگی در میاری.

ایشالا همشه شاد باشی و خندون گل مامان... و به مامان و بابا انژری بدی فدای اون خندهات عزیزم...

دوست دارم میوه زندگیم............   شکلکهای جالب آروین deborah.mihanblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

بابایی
11 اسفند 90 9:18
سلام گل پسرم خوبی عزیز بابا؟
تازه داشتم نظرات دوستان رو میخوندم گفتم چطوره که منم نظر بدم
آره بابایی مامانت خیلی داره زحمتتو میکشه و از اون طرف تو غربت نه اقوامی و نه اشنایی و .. منم که پیشتون نیستم کار اداره
علی جون قدر مامانتو بدون و من که خیلی ازش راضیم و خدا رو همیشه شکر میکنم که همچین شریکی بهم داده همه جوره برامون سنگ تموم میذاره و تا حالا تو زندگیمون کوچکترین بی احترامی ازش ندیدم و خدا برامون نگهش داره

تازگیها هم یه هدف مشترک باهم میخواهیم انجام بدیم ایشالا که خدا کمک کنه و بهش برسیم





به به بابایی گل خوبی عزیزم؟
عزیزم وقتی من به شما دو تا فکر میکنم انرژی میگیرم و سختی ها برام شیرین میشه .فقط طاقت دوریتونو نداریم.
خدا همیشه سایت بالای سرمون باشه و علی نازی سلامت باشه و همیشه برامون بخنده.ما هم دوست داریم.
ایشالا خدا کمکمون کنه و تو هدفمون موفق باشیم.X





علی مومنی بیگدلی
11 اسفند 90 21:53
سلام به همه تون.آقا احسان و مامان علی چرا اینقد برای هم نوشابه باز میکنید؟شوخی کردم به خدا من که یه غریبه ام از خوشبختیتون خوشحالم.ایشالله به پای هم پیر بشید.نمیدونی چقدکنجکاوم که هدف مشترکتون چیه؟!!!!!!!!!1


سلام علی آقا خوبین؟ نوشابه نیسیت حقیقته که خدا کنه همیشه تداوم داشته باشه. خیلی ممنونیم.
اونم شرمنده فعلا سکرته.
عمه جوون
13 اسفند 90 16:46
زن داداشي جوون اجركم عندالله
بهتون تبريك ميگم كه گلي به اين بامعرفتي و خدايي دارين ماشاله بزن به تخته ميخوام تعريفشو نكنم ولي نميشه حيفم مياد از علي جونم نگم .عموروح اله ميگف علي رو خيلي دوست دارم يه فيلمايي ازش گرفته تو كربلا خيلي قشنگه يادم باشه بهتون بدمش
عمو روح اله سلام رسوند گفت از طرف من علي رو ببوسش دلش خيلي تنگشه
علي جوونم يكم تحمل كن اين سختي ها تموم ميشه ايشالا زودتري بزرگ بشي بامامان حرف بزني شيرين زبوني كني بري نون بگيري..... تا بابايي از سركار بياد
الهي قربون اون خنده هاي مظلومت برم


سلام عمه مهربون و دوست داشتنی کاش تو پیشم بودی عمو روح اله خیلی خوبه قدرشو بدون .خدا یه نی نی به خوبی علی بهتون بده.
مواظب خودتون باشین سلام عمو روح اله رو برسون.
دخترم عشق من
14 اسفند 90 7:52
سلام زهرا جون امیدوارم در کنار علی کوچولو لحظات خوب و خوشی داشته باشید و دوباره زود زود خانوادگی دور هم جمع بشید و سفر برین . همیشه فاصله ها عشق رو بیشتر میکنه و ادما قدر بودن در کنار هم رو بیشتر میدونند . علی کوچولو رو از طرف من یه بوس گنده کن


سلام شیرین جونم ممنونم عزیزم روی گل فاطمه گلی رو ببوس.
مامان ریحانا
14 اسفند 90 17:46
سلام
آخی عزیزم ایشالا این روزا سریع مثه یه چشم برهم دن براتون بگذره و تا چشم باز کنی علی جونو تو لباسه دامادی ببینید
بابای علی جون عسلویه کار میکنه که هر دو هفته میآد پشتون البته اگه فضولی نباشه ها می تونید جواب ندید !!!

سلام ممنونم خاله مهربونم
نه عزیزم شرکت نفت اهوازه 14 روز اونجاست 14 روز رسته .
علی
16 اسفند 90 0:04
سلام به احسان و علی و عزیز هردوشون زهرا خانم.خوشبختیتون و تداوم این خوشبختی آرزوی ماست.یه کارای کوچیک احسان جون داده بود انجام دادم فقط 3تا فرم دادن باید پرکنیدکه با خودم برگردونم بدم .یادتون باشه بتون بدم.[hr

سلام عمو علی خیلی ممنونم خدا از برادری کمتون نکنه.
دستتون درد نکنه اونم به روی چشم .
ایشالا جبران کنیم.
علی مومنی بیگدلی
19 اسفند 90 1:50
سلام ارادتمندم.میخواستم علی جونو ببوسم.دلک براش خیلی تنگه.هرچند زیاد بام جور نیست ولی من دوستش دارم عجیب.


سلام آمو علی خوبی؟معلومه دیگه یعنی طبیعیه که زیاد باهات جور نیست چون تو هم زیاد نمیای پیشش عمو علی میگه پس کی "شی" میکنی دیگه؟