آخ جون مهمون داریم.........
سلام گلم عزیز دلم چند روزی هست که بابایی رفته سر کار و منو تو تنهاییم و جای بابایی حسابی خالیه و خونه سوت و کور بود تا اینکه چهارشنبه عصر آقا جون حاجی به اتفاق نـــنــی اومدن خونه وقتی آیفون زنگ خورد شما پسر گلم چون مشغول موبایل بودی متوجه صداش نشدی به محضی که گفتم علی بیا آقا جون اومده تندی از جات پریدی و وقتی از تو بالکن بیرونو نگاه کردی و دیدیشون بلند بلندخندیدی و خوشحال شدی آخی بمیرم گلم وقتی تو این حالت دیدمت کلی دلم گرفت و بازم خوشحال شدم که بالاخره چند روزی دور و برت شلوغه و از تنهایی درمیای عسل مامان ....
سلام گلم عزیز دلم چند روزی هست که بابایی رفته سر کار و منو تو تنهاییم و جای بابایی حسابی خالیه و خونه سوت و کور بود تا اینکه چهارشنبه عصر آقا جون حاجی به اتفاق نـــنــی اومدن خونه وقتی آیفون زنگ خورد شما پسر گلم چون مشغول موبایل بودی متوجه صداش نشدی به محضی که گفتم علی بیا آقا جون اومده تندی از جات پریدی و وقتی از تو بالکن بیرونو نگاه کردی و دیدیشون بلند بلندخندیدی و خوشحال شدی آخی بمیرم گلم وقتی تو این حالت دیدمت کلی دلم گرفت و بازم خوشحال شدم که بالاخره چند روزی دور و برت شلوغه و از تنهایی درمیای عسل مامان ....
کلی اون شب با آقاجون بازی کردی و میخندیدی و البته مواظب منم بودی که ازت دور نشم نمیدونم چرا ولی به محضی که منو کنارت نمیدیدی دنبالم میگشتی و میومدی پیشم و خودتو بهم می چسپوندی و میگفتی مامان بغل .... و یه کوچولو ناز میکردی قربون اون ناز کردنت برم میوه دلم من چقدر این لحظه رو دوست دارم و چقدر بهت میاد گل مامان ... .
شب تا دیر وقت بیدار بودی و همچنان خوشحال و ذوق زده ...
فردا صبح زود از خواب بیدار شدی نه انگار شما بودی که دیشب تا دیر وقت بیدار بودی وسایلاتو آماده کردم وبا خودم بردمت مهد و از اون ور رفتم اداره ،ظهر کمی زودتر اومدیم خونه خیلی خسته بودی به محضی رسیدیم می می خوردی و خوابیدی عصرم با آقا جون رفتیم خیابون کمی خرید کردیم و شما رو هم با آقا جون تنها گذاشتیم و با هم رفتین کمی پیاده روی و منو ننی طاهره هم رفتیم کلی خرید داشتیم که یه تعدادیشو انجام دادیم و غروب بود اومدیم خونه و شما با ننی کلی بازی کردی و کلی هم خندیدی و آخر شبم خسته و کوفته به خواب ناز رفتی گلکم..
.
صبح زود از خواب بیدار شدی و همه رو بیدار کردی قربون بچه سحر خیزم بشم اینقدر دوست داشتم بخوابم واز اینکه جمعه بود خوشحال بودم و دیگه شما نذاشتی و منم نخوابیدم.
آقا جون بعد صبحونه رفت حمام و شما بهونه حمام رفتنو گرفتی آخه از حمام و آب بازی خوشت میاد آقا جونم بردت حمام و کلی بازی کردی و بعدش که موقع شامپو زدنت بود البته همیشه از این مرحله بدت میاد شروع کردی به گریه کردن و آقا جون غسل جمعه ات هم داد و بیرون اومدی ...عافیت باشه مامانی من ...
عصرم خونه بودیم و شما پسر مامانی شلوغ کاری میکردی و با آقاجون بازی کردی و شب تا دیر وقت بیدار بودی...
بازم پسر سحر خیزم صبح زودتر از هر روز بیدار شدی و با مامان رفتی مهد و تا ظهر اونجا بودی و ظهر با آقا جون اومدیم خونه و شما گل مامان به محضی رسیدی خوابیدی و آقا جون اینا هم بعد نهار یه کمی استراحت کردن و بعدش از پیشمون رفتن و شما هم هنوز تو خواب ناز بودی و وقتی بیدار شدی بازم تنها شده بودی و یه کمی با هم بازی کردیم ولی جای آقا جون اینا حسابی خالی بود و در کنارشون خیلی خوش گذشت ......