حاجی علی همچنان می می میخورد؟؟!!!
سلام به شاه پسر گلم ،عزیز دلم پسملی مامان بالاخره مامانی اومد و برات نوشت :
سلام به دو ستای گلم که به ما و مخصوصا حاجی علی لطف دارن و این مدت که نبودیم و بعدشم من مریض بودم بهمون سر میزدن و سراغمونو می گرفتند مرسی از همتون.
سلام به شاه پسر گلم ،عزیز دلم پسملی مامان بالاخره مامانی اومد و برات نوشت :
سلام به دو ستای گلم که به ما و مخصوصا حاجی علی لطف دارن و این مدت که نبودیم و بعدشم من مریض بودم بهمون سر میزدن و سراغمونو می گرفتند مرسی از همتون.
علی نازم میدونم دیر شده مامانی ولی دیگه هر چه زودتر سفرنامتو مینویسم !!! تنبل نیستم ولی این روزا اصلا حال و حوصله نداشتم مامانی گلم ،بیماری سختی کشیدم نمیدونم به خاطر سفرمون بود یا چیز دیگه ای.... .
عزیز دلم الان حدود 4 روزه که دو سالت تموم شده یعنی دو سال و 4 روزته ولی همچنان می می میخوری ؟!!! اونم چه می می خوردنی قربونت برم وقتی شروع میکنی به خوردن یه ساعت بعد ولش میکنی اونم یا خوابت می بره یا با هزار ترفند از خودم دورت میکنم ،تازه تعداد دفعات خوردنتم زیاد شده عزیزم، خیلی نگرانتم اصلا این روزا وابستگیت خیلی زیاد شده .وقتی از خواب بیدار میشی و من پیشت نباشم گریه میکنی و دنبالم می گردی و بعد از اینکه منو می بینی سراغ می می رو میگیری ؟!
نمیدونم شاید زودتر از دو سال باید میگرفتمت ولی اونطوری بیشتر عذاب وجدان داشتم می خواستم تا پایان دو سالگی بهت شیر بدم .
هر روز به خودم والبته به خودت میگم دیگه امروز آخرین روزیه که بهت شیر میدم ولی بازم نمی تونم ؟!
اینطوری که پیش میره احتمالا حاج علی ما اصلا دست بردار نیست و همچنان می می میخواد.
یادش بخیر عزیز دلم انگار همین دیروز بود روزای اول تولدت: که با چه زحمتی می می مامانی رو گرفتی و مامانی که اصلا دوست نداشت شیر خشکی بشی موفق شد از شیره وجود خودش به میوه دلش بده و اونو بزرگ کنه که اینو اول مدیون خداوند بزرگم و بعدش زن عمو اکبر که واقعا برام زحمت کشید دست گلش درد نکنه .
آره گلم هر چی هم که سخت باشه ولی شدنیه دیگه تصمیم دارم آخر هفته برم نورآباد و تو این چند روز تعطیلی از شیر بگیرمت البته اول خدا بعدم با کمک بابایی و مامان جون .
ان شالااااااااااااا.......
دوستای وبلاگی اگه پیشنهاد یا تجربه ای در این زمینه دارید خوشحال میشم راهنماییم کنید....