مهمون های سرزده
علی عزیزم سلام دوشنبه وقتی از مهد آوردمت خونه کلی سرحال بودی و مامانی چون روزه بود یه کمی بی حوصله بود .قربون پسر گلم بشم با وجودی که ظهر اصلا نخوابیدی ولی همش بازی میکردی و خوشحال بودی و چند وقتی یه بارم خودتو مینداختی رو مامانی و برای مامانی میخندیدی و ناز میکردی ...و اصلا مامانی رو اذیت نکردی... علی عزیزم سلام دوشنبه وقتی از مهد آوردمت خونه کلی سرحال بودی و مامانی چون روزه بود یه کمی بی حوصله بود .قربون پسر گلم بشم با وجودی که ظهر اصلا نخوابیدی ولی همش بازی میکردی و خوشحال بودی و چند وقتی یه بارم خودتو مینداختی رو مامانی و برای مامانی میخندیدی و ناز میکردی ...و اصلا مامانی رو اذیت نکرد...
نویسنده :
بابا احسان
15:31